بی دقتی

ساخت وبلاگ

امروز گند زدم. 1 اسفند ساعت 11:30 برای پرونده کاریت جلسه رسیدگی داشتی. اما من فکر می کردم که امروز 30 بهمن هست. وقتی تقویم رو نگاه کردم زدم تو سر خودم، چون امروز 1 اسفند ماه هست و ساعت 12. یعنی جلسه رسیدگی برگزار شده. وقتی بهت گفتم تو عصبانی شدی. کاملا حق داری.

سریع راه افتادی به سمت محل برگزاری جلسه. ساعت 15:30 اومدی خونه و من تو این سه ساعت فقط اشک ریختم. از اینکه چرا انقدر بی دقت شدم. من که چیزی رو فرموش نمی کردم، من که برای اینکه فراموش نکنم، یادداشت می کردم، چرا با وجود یادداشت بازهم فراموش کردم. وقتی گفتی می تونیم دوباره درخواست رسیدگی مجدد بدیم، نمی دونی چقدر خوشحال شدم. حتی وقتی بهم گفتی مرده شورت رو ببرن، ازت دلگیر نشدم. چون واقعا بی دقتی من خیلی خیلی بد بود.

من این روزا انگار تو یه دنیای دیگه زندگی می کنم. حالم اصلا خوب نیست. 5 ماه که از محل کارم عذرم رو خواستن. چون دو نفر نیرو آوردن که به اندازه من یک نفر بهشون حقوق نمیدن. چقدر آدم ها کثیف و پست شدند. به هیچ چیز جز منفعت خودشون فکر نمی کنند.

واقعا تو این دنیا، خدا و کائنات و کارما وجود دارند؟! اگر هستند پس چرا هر کی، هر کاری دلش می خواد می کنه؟!

تو یک شرکت چند سال کار می کنی و از جون و دل مایه میذاری بعد خیلی راحت میان میگن دیگه نمی خوایم باهات کار کنیم. پس تکلیف زندگی و آینده اون کارمند چی میشه؟! مگه چند سال براتون کار نکرده؟! چقدر پست هستید که برای اینکه ماهی 3، 4 میلیون بیشتر بذارید تو جیبتون راحت آدما رو حذف می کنید.

چقدر پست هستید که یه بچه عراقی رو میارید میذارید سرکار، که چشم دیدن موفقیت و تلاش و پیشرفت یک نفر ایرانی رو نداره.

چقدر حقیرید که حاضر نمیشین حق و حقوق طرف رو پرداخت کنید؟

و این اولین و آخرین بار نیست که چنین اتفاقاتی می افته. فقط دلم می خواد روزی که خدا جواب این افراد رو میده و گرفتار کارمای رفتارشون میشن رو ببینم.

+ نوشته شده در سه شنبه یکم اسفند ۱۴۰۲ ساعت 15:55 توسط سارا  | 

عاشقانه های بی صدا ...
ما را در سایت عاشقانه های بی صدا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6sara8james6 بازدید : 16 تاريخ : دوشنبه 14 اسفند 1402 ساعت: 22:37