امروز که در دست توام مر حمتی کن

ساخت وبلاگ

باز تپش قلب دارم. به رفتنت به نبودنت، به تنها موندنم که فکر می کنم، تپش قلبم شروع میشه.

آرام جانم، من بدون تو نمی تونم. بدون اگر تنهام بذاری، طاقت نمیارم. بدون تو دنیا رو نمی خوام.

نذار حالم بدتر از این بشه. من بهت احتیاج دارم. به محبتت، به توجهت، به بودنت، به موندنت.

دکتر می گه علت بوجود اومدن تپش قلبم، شوک فوت پدرم هست. اما برای اینکه تپش قلبم خوب بشه باید، کسی که دوستش دارم، بهم محبت و توجه کنه. با من بی مهری نکن نازنینم. من الان به تو احتیاج دارم.

 

یا رب سببی ساز که یارم به سلامت

بازآید و برهاندم از بند ملامت

خاک ره آن یار سفرکرده بیارید

تا چشم جهان بین کنمش جای اقامت

فریاد که از شش جهتم راه ببستند

آن خال و خط و زلف و رخ و عارض و قامت

امروز که در دست توام مرحمتی کن

فردا که شوم خاک چه سود اشک ندامت

ای آن که به تقریر و بیان دم زنی از عشق

ما با تو نداریم سخن خیر و سلامت

درویش مکن ناله ز شمشیر احبا

کاین طایفه از کشته ستانند غرامت

در خرقه زن آتش که خم ابروی ساقی

بر می‌شکند گوشه محراب امامت

حاشا که من از جور و جفای تو بنالم

بیداد لطیفان همه لطف است و کرامت

کوته نکند بحث سر زلف تو حافظ

پیوسته شد این سلسله تا روز قیامت

 

 

 

عاشقانه های بی صدا ...
ما را در سایت عاشقانه های بی صدا دنبال می کنید

برچسب : امروز که در دست توام مرحمتی کن,شعر امروز که در دست توام مرحمتی کن, نویسنده : 6sara8james6 بازدید : 221 تاريخ : دوشنبه 17 آبان 1395 ساعت: 8:02