پایان تلخ 97

ساخت وبلاگ

عزیزدلم

عزیز دلم

عزیز دلم 

هر چقدر بگم عزیز دلم باز هم کمه. نمی دونی چقدر برام عزیزی. واقعا عزیز دلم هستی. 

چرا رابطه ما اینجوری شد؟ چرا داریم دلسرد میشیم؟ چرا حرف از جدایی می زنی؟ نمی دونی حتی حرفش هم قلب منو به درد میاره؟! قلب من طاقت جدایی از تو رو نداره. 

تو که میدونی وقتی پدرم رو از دست دادم، قلبم شکست. این قلب تحمل یه جدایی دیگه رو نداره. پس حرف از جدایی نزن. 

عزیز دلم نذار تلخی پایان 97، شروع 98 رو هم خراب کنه. 

هر دوی ما فقط تو این مدت خیلی تحت فشار بودیم. مسائل مختلف و مهمتر از همه جابجایی جندبار خونه و اسباب کشی نیروی زیادی ازمون گرفت.

یکم فرصت بده. این تعطیلات 2 هفته ای و توفیق اجباری جدا بودنمون تو این دو هفته فرصت خوبی هست برای استراحت و فکر کردن. برای اینکه بتونیم دوباره خودمون رو ریکاوری کنیم. 

عزیز دلم، می دونم صبوری کردی، اونم خیلی زیاد. یکم دیگه صبور باش. 

من به دستهای گرمت به چشمای مهربونت به قلب پاکت، به بودنت به موندنت، برای نفس کشیدن احتیاج دارم. اگر خودت رو از من بگیری، دیگه نفس نخواهم کشید. 

مهربونم من دوست دارم. 

عاشقانه های بی صدا ...
ما را در سایت عاشقانه های بی صدا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6sara8james6 بازدید : 196 تاريخ : يکشنبه 8 ارديبهشت 1398 ساعت: 8:34