آخرین مطالب
امکانات وب
دیشب تو زود خوابیدی. حدود ساعت ۸:۳۰ بود که اومدم تو اتاق دیدم خوابت برده.
اما من تا ۱۲:۳۰بیدار بودم، خوابم نمی برد. دلشوره داشتم و بیقرار بودم.
باز سر خرید ماشین لباسشویی و وام از هم دلخور شدیم.
خودم رو با گوشی سرگرم کرده بودم. ساعت ۱۲:۳۰ که چشمام سنگین شد، اومدم تو اتاق که بخوابم. دیدم کامپیوتر هنوز روشن هست. اومدم کامپیوتر خاموش کنم، که پایین صفحه یه چیزی دیدم که نتونستم باورش کنم.
نوتیفیکیشن یه پیغام تو تلگرام پایین صفحه ات بود. چندبار اون نوتیفیکیشن لعنتی رو نگاه کردم اما باورم نمی شد.
از یه اکانت به نام زن باران. حتی نمی تونم بنویسم چی پیامی فرستاده بود. یکباره همه انرژی بدنم خالی شد. تنم یخ کرد، انگار آب سرد ریختن روم. انگار چند ساعت هست که مردم و بدنم یخ شده.
چرا داری با من اینکار رو می کنی. یکبار دیگه ام این کار رو باهم کردی و من چشم بستم و بخشیدم. اما تکرار اینکار داغونم کرد.
نمی دونی چقدر دوست دارم؟!
شاید دیگه برات مهم نیستم.
می دونی چقدر دوست دارم. اما دیگه برات مهم نیستم. دو شب پیش وقتی عصبانی بودی گفتی از من بدت میاد. همینه، دیگه برات اهمیتی ندارم.
اما منصفانه نیست، تو داری تلافی همه عصبانیت هایی که اون شب گفتی بهم، (گفتی از پدرت عصبانی و ناراحتی، از فروشنده عصبانی هستی، برای کارت هدیه تماس گرفتی و از اون هم ناراحتی و ... ) سر من تلافی می کنی.
تو که می دونی قلب من حالش خوب نیست. می دونی طاقت نمیاره.
چرا با من اینکار رو می کنی؟!
لااقل بهم بگو دیگه منو نمی خوای. بهم بگو از زندگیت برم. اونوقت پای یک نفره دیگه رو به زندگیت باز کن.
حالم بده. تمام وجودم درده. قلبم بیقراره. چشمام پر اشکه و یه بغض بزرگ تو گلوم که داره خفه ام می کنه.
تو این چند روز که همه وجودم برات بیقراره، و تو بهم بی توجهی می کردی، سرت رو جای دیگه ای گرم کردی.
خودت خوبی می دونی که دوست دارم. خودت خوب می دونی دلم باهاته. که اگر نبود همون شب که تو عصبانیتت بهم گفتی از من بدت میاد، شال و کلاه می کردم و برای همیشه از زندگیت می رفتم.
عزیز دلم به خودت بیا. تو این باتلاق لعنتی فرو نرو.
دستت رو بهم بده، خدا می دونه که دوست دارم.
برچسب : نویسنده : 6sara8james6 بازدید : 145