عاشقانه های بی صدا

متن مرتبط با «پایان تلخ گربه های ایرانی» در سایت عاشقانه های بی صدا نوشته شده است

نقطه پایان اول

  • پرونده مادر شدن من برای همیشه بسته شد. همیشه فکر می کردم اگر صاحب دختر بشم، اسمش رو میذارم "یسنا". خیلی خیلی کم این اسم روشنیدم. اما خیلی دوستش دارم.پسر هم دوست داشتم بذارم، جانا، یا مانیار. به هر حال دیگه نمی تونم دختر یا پسری داشته باشم، چه برسه به اینکه براشون اسم انتخاب کنم. من که انقدر عاشق بچه هستم، شد حسرتی تا آخرین لحظه زندگیم. دیگه چه چیزایی قرار حسرت بشن؟! , ...ادامه مطلب

  • روزهای خسته کننده و دلتنگ

  • عجیب این کرونا همه چیز رو به هم ریخته. از ۲۰ ام فروردین که اومدم تهران دیگه خونه مامانم نرفتم تا ۹ خرداد که تولد داداش کوچیک بود. رزوهای عجیبی است. هم دلتنگم و هم آرومتر. دلتنگم برای خانواده ام و آر, ...ادامه مطلب

  • روزهای سخت

  • بیشتر از دو ماهه که بیماری کرونا وارد ایران شده. از ۲۹ بهمن ماه تا امروز که ۲۵ اسفند ماه هست، یعنی حدود یک ماه، ما فقط یکبار همدیگرو دیدیم. دقیقا یک هفته بعد از اون بحث و قهر، من تصادف کردم. یعنی ۶ اس, ...ادامه مطلب

  • شروع یک تنهایی دیگر

  • عزیز دلم، مهربونمیه تنهایی دیگه شروع شده. نمی دونم این تنهایی چقدر طول بکشه. یک هفته، دو هفته یا ... . نمی دونم، فقط می دونم بدون تو هر لحظه برای من به اندازه یک روز طول می کشه. همین الان هم داریم با , ...ادامه مطلب

  • حس تلخ بی کسی

  • عصر که اومدم خونه شماره ۲، لباس عوض کردم و راه افتادم سمت خونه ۱، با خودم فکر می کردم اینکه حس می کنی به هیچ جایی تعلق نداری چه حس بدی هست. اما وقتی رسیدم خونه شماره ۱ آروم شدم. اما این احساس فقط ۳ سا, ...ادامه مطلب

  • پایان تلخ 97

  • عزیزدلمعزیز دلمعزیز دلم هر چقدر بگم عزیز دلم باز هم کمه. نمی دونی چقدر برام عزیزی. واقعا عزیز دلم هستی. چرا رابطه ما اینجوری شد؟ چرا داریم دلسرد میشیم؟ چرا حرف از جدایی می زنی؟ نمی دونی حتی حرفش هم قل, ...ادامه مطلب

  • تجربه تلخ

  • بعد از ۱۰ ماه بیکاری، کار پیدا کردم. تو شرکتی به نام شایان. شایان برای من تجربه خوبی نبود. بعد از مصاحبه با من تماس گرفتن و گفتن بیا سرکار. در مورد حقوق صحبت کردیم و روی یک مبلغ مشخص توافق کردیم. فکر, ...ادامه مطلب

  • منم و همه تنهایی هام

  • پنج شنبه با هم رفتیم کوه. یک سال می شد که کوه نرفته بودیم. شب رو تو پناهگاه پلنگچال موندیم. صبح ساعت 6 از پلنگچال رفتیم به سمت ایستگاه 5. خیلی خوب بود. خیلی خوش گذشت. دلم می خواست این دو روز اصلا تموم, ...ادامه مطلب

  • بازهم تنهایی

  •  چی بنویسم؟!عزیزم، کاش میشد سند این دل رو به نام تو میزدم. کاش دلی رو که عاشقانه دوستت داره قبول می کردی. عزیزم کاش می تونستی عمق دل نگرانی هامو درک کنی. کاش میفهمیدی که همه وجودم، همه جسم و روحم به ب, ...ادامه مطلب

  • روزهای سرد پاییزی

  • عزیزم، سه هفته است که پدر و مادرت از مشهد اومدن و مهمان تو شدن. من هم به اجبار کوچ کردم.  این سه هفته برای من به اندازه سه سال گذشته. خیلی دلتنگتم.  اگر چه همدیگرو می بینیم اما برای من کمه. من این خون, ...ادامه مطلب

  • غم تنهایی

  • عزیزم، رفتی سفر و از من دور شدی و من چقدر دلتنگم. این هفته مثل همیشه که پنج شنبه روز دیدارمون بود، نمی تونیم همدیگرو ببینیم. چقدر دلتنگم. نمی دونم تا کی باید اینجا بنویسم. تا کی باید این دلتنگی ها رو تو خودم بریزم. هر روز که می گذره من از تو بیشتر و بیشتر پر میشم. هر روز که می گذره، من کم تحمل تر میشم. دیگه صبور نیستم. با یه حرف عصبی میشم. با یه تلنگر اشکم درمیاد. می خوام جلوی ریختن اشکامو بگیریم، بغض تو گلوم جمع میشه و مثل حناق می خواد خفه ام کنه. عزیزدلم، من پرم از دوست داشتنت و نمی دونی چقدر غمگینم از اینکه نمیذاری دوست داشتنم رو به زبون بیارم.  حالا هم که رفتی سفر، رفتی مشهد پیش خانواده ات و از من دوری. چقدر دلتنگتم. مهربونم زود برگرد، سارا طاقت دوریت رو نداره. مهربونم زود برگرد، من تنهام و منتظر تو. زود بیا پیشم. دوست دارم. ,غم تنهایی,غم تنهایی اسیرت میکنه,غم تنهایی فریدون فروغی ...ادامه مطلب

  • پایان تلخ

  • نمی دونی تو این روزا چقدر از زندگی سیرم دارم می میرم از اینکه تو رفتی و نمی میرم   نمی دونی تو این روزا چقدر یاد تو می افتم ته دنیام نزدیکه نگاه کن کی بهت گفتم   کجا باید برم بی تو، تویی که قدّ ِ دنیامی که هر جایی رو می بینم نبینم پیش چشمامی   برم هر جای این دنیا شبم با بغض دمسازه آخه هر جا یه چیزی هست منُ یاد تو بندازه   نمی دونم تو این برزخ کی از این درد می میرم نمی دونم چرا یک شب فراموشی نمی گیرم   منُ اینجا بکُش وقتی قراره تازه رویا شی اگه تا آخر دنیا قراره تو دلم باشی....,پایان تلخ,پایان تلخ عشق,پایان تلخ یک افسانه,پایان تلخ بهتر از,پایان تلخ تلخی بی پایان,پایان تلخ گربه های ایرانی,پایان تلخ ببعی,پایان تلخ بهتر,پایان تلخ شعر,پایان تلخ یک زندگی ...ادامه مطلب

  • پایان تلخ

  • کاش یکبار فقط یکبار میذاشتی حرف دلم رو بهت بگم. کاش فقط یکبار میذاشتی بهت بگم که چقدر دوست دارم. 4 سال این یه جمله رو دلم مونده شده مثل یه غده. شده یه بغض و تو گلوم گیر کرده و داره خفه ام می کنه. چرا آخه چرا انقدر بی انصافی. چرا با من اینکارو کردی؟ 4 سال قدم به قدم باهات اومدم. تو سختی ها و خوشی ها کنارت بودم. منتی نیست؛ فقط می خوام بگم اگرچه نذاشتی دوست داشتنم رو به زبون بیارم اما تو رفتارم همیشه بهت نشون دادم که عاشقانه دوست دارم.   دوست دارم دوست دارمدوست دارم دوست دارمقد تموم آدماقد تموم عاشقادل بردی و پنهون شدیدل بردی و پنهون شدیاز من چرا ای بی وفااز,پایان تلخ,پایان تلخ عشق,پایان تلخ یک افسانه,پایان تلخ بهتر از,پایان تلخ تلخی بی پایان,پایان تلخ گربه های ایرانی,پایان تلخ ببعی,پایان تلخ بهتر,پایان تلخ شعر,پایان تلخ یک زندگی ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها